آیا کپی برداری ایده راه اندازی کسب و کار از غرب خوب است یا نه؟
حوزه کسب و کار جایی است که بیشترین مقلدان در آن متولد می شوند و هرگز از بین نمی روند. زمانی که ایده کسب و کار جدیدی پرورانده و با موفقیت در بازار اجرا شود، به زودی مقلدی شروع به تقلید همان ایده می کند. به عنوان مثال، پپسی پس از کوکالا ایجاد شد، برگر کینگ پس از مک دونالد وارد بازار شد، پوما پس از آدیداس آمد. این روند کپی برداری از ایده های کسب و کارهای موفق تنها مخص غرب نیست، کشورهای جهان سوم این فرایند کپی برداری را بیشتر استفاده می کنند. نمونه ساده آن اسنپ که ایده آن از اوبر گرفته شده است و تپسی که به سرعت بعد از استپ وارد بازار شد. و یا سایت هایی مثل تخفیفان و نت برگ که دقیقا همان کاری را انجام می دهند که گروپان در حال انجام آن است. حتی در سطح خرد جامعه هم این تقلید به وفور مشاهده می شود. یک فست فود یا فروشگاه برند پوشاک در یک منطقه با استقبال مردم مواجه می گردد، و این استقبال موجب می گردد تا چندین و چند رقیب در مدت زمان کوتاهی در همان منطقه برای او به وجود بیایند.
اغلب کسب و کارهای جدید تقلید یا تکراری از سایر کسب و کارها هستند.
یکی از دلایل اصلی که مردم ایده های کسب و کار را کپی می کنند این است که موجب صرفه جویی زیادی در زمان و انرژی می شود. همه کاری که باید انجام دهند این است که اندکی ایده را تغییر دهند تا با مکان و فرایند تناسب یابد. با این حال، کپی کردن ایده آنگونه که به نظر می رسد امری غیراخلاقی نیست. برندهای بزرگ مقلدان سایر کسب و کارها هستند. شرکتی موفق است که قادر به تولید محصول بوده و مجموعه ای از مشتریان را که قادر به ارائه خدمت به آن ها است، به ارمغان آورد. هرچند تقلید محدودیت های خودش را دارد، نیازمند اندکی هوشمندی کارآفرین جهت تقلید ایده یکسان در مکانی متفاوت به همراه اصلاحاتی است که جهت متناسب شدن با آن مکان و نیازهای آن الزامی است. کپی نمودن ایده از یک کشور و تکرار آن در کشوری دیگر دامنه رشد بیشتری پدید می آورد. همانطور که در ابتدای متن گفته شد، کشورهای در حال توسعه همانند ایران معمولا ایده ها را از کشورهای توسعه یافته همانند ایالات متحده آمریکا کپی می کنند. ریسک موجود در ایده کسب و کار تقلید شده به شدت نسبت به ایده کسب و کار کاملا جدید کمتر است. علاوه بر این، دلایل گوناگونی برای متداول بودن کپی برداری در جهان وجود دارد. این دلایل در زیر فهرست شده اند:
۱- بهترین بودن نه اولین بودن
در بازار فناوری استارت آپ، اینکه چه کسی اولین است اهمیت ندارد مهم درست انجام دادن و موفق بودن است. صرفا به این دلیل که یک استارت آپ “اولین” در معرفی ایده بوده است، تضمین کننده موفقیت آن نخواهد بود. در کشورهای در حال توسعه، اولین بودن در مسابقه نه آن ها را به جایی می رساند و نه مزیت رقابتی محسوب می شود (قابل توجه نت برگ و تخفیفان که بعد از گذشت بیش از نیم دهه، همچنان بر سر اولین بودن خود، با یکدیگر در حال رقابت هستند). اگر شرکتی دیگر با همان ایده کسب و کار اما با برنامه کسب و کار بهتر، کار خود را چند ماه بعد آغاز کند، احتمال پیروزی بسیار بیشتر از شرکت اول خواهد بود.
در کشورهایی همانند چین، اولین بودن میتواند نقص محسوب شود. به عنوان مثال، FanFou اولین خدمات میکروبلاگینگ در چین بود. آنها در مراحل اولیه بسیار خوب عمل کردند تا اینکه دولت در کار آن ها دخالت کرد. دولت از رشد و پتانسیل آن برای گسترش مخالفان و اعتراض ها احساس ناراحتی می کرد در نتیجه Fanfou را مجبور به تعطیلی کرد. این تعطیلی فرصتی برای رقبای دیگر فراهم نمود تا با دولت ارتباط برقرار کرده و وی را درباره مزایای خدمات میکروبلاگینگ متقاعد سازند. بدین ترتیب، قوانین کنار گذاشته شدند و Fanfou بازگشایی شد، اما دیگر دیر شده بود زیرا رقبایش بسیار جلوتر از وی بودند.
بیشتر بخوانید: کسب و کار شما چه رنگی است؟
بگذارید دوباره برگردیم به مثال گروپان. موفقیتی که گروپان در ابتدای کار خود به دست آورد موجب شد تا به هزاران مقلد در سراسر جهان مسیر را نشان بدهد. هر چند گروپان در آن دوره بودجه بسیار بالایی در اختیار داشت و رهبر بازار محسوب می شود، اما در چگونگی حل مسائل مشتریان پیش بینی های نادرستی انجام داد و همین باعث شد تا در عملی نمودن مدل کسب و کار برای مشتریان با مشکل مواجه شد. رقبای وی همانند LivingSocial و سایر وب سایت های تخفیف گروهی از اشتباهات گروپان یاد گرفته، در کسب و کار خود بهتر عمل کرده و در نهایت گروپان را پشت سر گذاشتند.
مشکل از آنجا ناشی می شود که در وهله اول باید متمایز عمل نمود. اما الزاما این امر پیش شرط کافی برای داشتن محصولی عالی نیست. تأکید بر غلبه بر دیگران در بازار به نظر احمقانه و اشتباه است. استارت آپ ها باید درک نمایند که مشتریان در پی بهترین محصول هستند نه اولین محصول در بازار، به همین دلیل کشورهای در حال توسعه برای ایده به کشورهای غربی نگاه می کنند و آن را اصلاح می نمایند.
۲- دید بهتر نسبت به آینده
اغلب کارآفرینان اینترنتی در ایران، ایده ها را به دلیلی ساده از غرب کپی می کنند، آن ها می دانند این ایده ها جواب می دهد. کشورهای در حال توسعه همانند ایران، اکوسیستم اینترنت و زیرساخت قوی برای آزمون کردن در اختیار ندارند. بنابراین، برای آن ها نگاه کردن به کار و پیشرفت های شرکت های فناوری در آمریکا همانند نگاه کردن به آینده یک کشور است. کارآفرینان این امر را همانند گوی شیشه ای می بینند که آینده را پیش بینی می کند. شرکت هایی که در استفاده از این گوی شیشه ای شکست می خورند، کنار گذاشته می شوند. به عنوان مثال Flipkart در هند، بسیار موفق تر از آمازون و ebay در آمریکا عمل کرده است؛ همان اتفاقی که در ایران برای دیجیکالا و دیوار افتاده است. (البته نمی توان منکر این امر شده که دلیل اصلی موفقیت استارت آپ های ایرانی، محدودیت های به وجود آمده برای کسب و کارهای خارجی و عدم ورود این دسته از رقبا به بازار ایران می باشد.)
هرچند بسیاری از شرکت ها به عنوان تقلیدی از برخی شرکت های آمریکایی آغاز به کار کرده اند، اکنون آن ها به غول هایی در حوزه خود تبدیل شده اند. اغلب شرکت های آمریکایی که در تلاش برای ورود به چین هستند شکست می خورند زیرا عادت کاربران اینترنت در چین بسیار متفاوت تر از عادت کاربران در آمریکا است، به همین دلیل کارآفرینان چینی ایده اصلی را کپی کرده، اما تغییراتی اعمال می کنند تا آن را متناسب با بازار خود کنند. (شاید اگر محدودیت های سیاسی و بین المللی نیز مانع ورود این استارت آپ ها به ایران نمی شد، بسیاری از آن ها نمی توانستند در فرایند بومی سازی خود، آن طور که باید، به موفقیت دست پیدا کنند و استارت آپ های ایرانی پیروز رقابت می شدند.)
“ایده از غرب” همانند طرحی اولیه برای کارآفرینان عمل می کنند تا استارت آپی موفق بسازند. اما باید خاطر نشان کرد که ایده های مشابه، تکرار مجدد آن ها در بلند مدت موفقیت در پی نخواهد داشت اگر “نوآوری” وجود نداشته باشد.
پیشنهاد نویسنده: اشتباهاتی در برندسازی که بسیاری از استارت آپ ها مرتکب می شوند.
ممنون از مطالب و محتوی خوب و مفید، ویرایش های عالی متن.